دلنوشته های من جایی فقط و فقط برای نوشتن نوشته های دل من |
|||
دو شنبه 1 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 18:9 :: نويسنده : تارا
خوب.پریشب عروسی بود و من طبق نظر شورای عالی امنیت خونه(مامان و بابام)عروسی نرفتم و خونه موندم(اصلا آخه نمیتونستم راه برم حتی چند قدم). دیروز هم رفتم پیش دکتر متخصص مغزواعصاب ودیسک وستون فقرات و نخاع!!!!چقدر طولانی شد!!دکتر واحدی جون دیگه.که آب قسمت ران پامو بکشه.دکتر قبل سرنگ زدن هی با دستش اطراف ناحیه های بخیه رو فشار میداد و منم آخ و وای میگفتم.آقای دکتر میگفت:من که آمپول نزدم.منم گفتم:میبینم ولی بشدت درد داره. هرچی آمپول زد و مکش کرد جز هوا چیزی داخل سرنگ نشد.هیچی دیگه!!!دکتر برام دارو نوشت و توصیه کرد کیسه آبگرم بگذارم و تو خونه فقط استراحت کنم.منم گفتم جناب دکتر من 2 هفته است تو خونه فقط استراحت میکنم!!!!! از مطب با کلی لنگ لنگ زدن اومدم بیرون.یه چند دقیقه ای منتظر ماشینمون شدم.فشارم افتاد پایین و با کمک مامانم وسط خیابون(کنار خیابون) نشستم!!!!خانم هایی که از مطب اومدن بیرون منو که اونجوری دیدن برام از داخل مطب صندلی آوردن....بعدش بابام اومد و برگشتیم خونه.خونه مون هم پر مهمون!!!! از دیروز هم دارم داروها رو مصرف میکنم.امروز هم خواهر بزرگم یه پماد خارجکی!!!برا گرفتگی پام آورده. باید ببینم نتیجه داروها چی میشه! نظرات شما عزیزان:
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() پيوندها ![]() ![]() ![]() ![]() نويسندگان |
|||
![]() |